جدول جو
جدول جو

معنی هری آب - جستجوی لغت در جدول جو

هری آب
(هََ رَ)
دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 8هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع و دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برف آب
تصویر برف آب
(دخترانه)
آبی که از ذوب شدن برف سرازیر می شود و جویباری تشکیل می دهد (نگارش کردی: بهفراو)
فرهنگ نامهای ایرانی
چاه آب یا قنات که در کنار آن پله ساخته باشند که بتوان از آن پایین رفت و آب برداشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی آب
تصویر بی آب
جایی یا زمینی که آب نداشته باشد، کنایه از بی رونق، بی طراوت، کنایه از رسوا، بی آبرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرزآب
تصویر هرزآب
آبی که بیهوده روی زمین جاری شود، فاضلاب، پس آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هر آن
تصویر هر آن
هروقت، هرلحظه، هردم
فرهنگ فارسی عمید
(مُ غِ)
مرغابی. (ناظم الاطباء). مرغ آبی. رجوع به مرغ آبی و مرغابی شود
لغت نامه دهخدا
کنایه از بی رونق، (برهان) (آنندراج) (شرفنامه)، بی طراوت، پژمرده:
و آن لبان کز وی برشک آمد عقیق آبدار
چون سفال بیهده بی آب و بی مقدار شد،
سوزنی،
لغت نامه دهخدا
(نَ)
یکی از دهستانهای بخش دودانگۀ شهرستان ساری است. در سمت شرقی بخش دودانگه بین چهاردانگه و دودانگه در طرفین رود خانه تجن واقع است و هوای معتدل و مرطوبی دارد. قراء این دهستان برفراز ارتفاعات سبز و خرم بین مراتع و مزارع دیمی سرسبز واقع است. در این دهستان دراطراف رود تجن و شعبات آن برنج زراعت می کنند. محصول عمده دهستان برنج و غلات و لبنیات است. این دهستان 34 پارچه آبادی با جمعیتی در حدود 5300 نفر دارد. قراء مهم آن عبارت است از: بالاده، تیلک، خلرد، رودبارک، کیاده و آبک سر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ / رِ یِ)
موج آب. کوهۀ آب. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). خیزآب. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت دریا. (یادداشت مؤلف) :
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آنچه با خرقۀ زاهد می انگوری کرد.
حافظ.
- هفت آب شستن، کاملاً پاک کردن. بسیار خوب شستن:
رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها
آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از دهستان سام شهرستان ملایر که در 18هزارگزی جنوب شهر ملایر واقع و دارای 227 تن سکنه است. از چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غلات دیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
آب گرم معدنی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 11000گزی شمال خاوری کامیاران و 8000گزی خاور شوسۀ کرمانشاه به سنندج وهوای آن سرد. دارای 107 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام ایستگاه راه آهن از دهستان علابخش مرکزی شهرستان سمنان است. دومین ایستگاه سمنان به دامغان واقع در 36500گزی. سکنۀ آن همان کارمندان ایستگاه راه آهن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قُ رُ)
دهی از دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 16 هزارگزی شمال باختری قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و نواحی آن معتدل است. 54تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). گویا مصحف غرقاب باشد
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رِ)
دهی است از دهستان ماهیدشت بالابخش مرکزی شهرستان کرمانشاه، واقع در بیست ویک هزارگزی جنوب کرمانشاه وجنوب و کنار رود خانه مرگ، واقع در دشت و سردسیر. آب آن از رود خانه مرگ. محصولات آن غلات و لبنیات و توتون و حبوبات و صیفی و چغندرقند. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است و در تابستان از طریق رباطقیماس اتومبیل می توان برد. در سه محل بفاصله یک کیلومتر واقع و به علیا و وسطی و سفلی مشهورند. در خره آب سفلی اشجار بید وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نقطه ای است در شمال نیم بلوک فخر عمادالدین در استرآباد، (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 113)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
برفاب. آب برف. (برهان) (ناظم الاطباء). ماءالثلج. آب که از ذوب شدن برف بحاصل آید. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان فرقان غربی است که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است و 411 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی از دهستان پاریز است که در بخش مرکزی شهرستان سیرجان و 100هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و بر سر راه مالرو مقصود به پسوجان قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و حبوب، شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ساکنان آنجا از طایفۀ لری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آب ژرف و عمیق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هفت آب
تصویر هفت آب
آب های بسیارومتنوع: (دهان بشست بهفت آب وخاک وتوبه کند بدست تو که نگوید چنین سخنهاباز) (کمال اسماعیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر آب
تصویر پر آب
شاداب، آبدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر آب
تصویر بر آب
تند سریعا بسرعت شتابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی آب
تصویر پی آب
ترنگوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظرف آب
تصویر ظرف آب
آبخوری یامک جام آپدان آبدان راک تکوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیر آب
تصویر سیر آب
کسی و چیزی که از آب سیر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آب زهر آلوده، آبی که بدان پنیر بندند مایه ای که شیر را پنیر کند، آبی که بعض میوه ها و نباتات را در آن خیس کنند تا تلخی و شوری آن گرفته شود، ادرار شاش پیشاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزآب
تصویر هرزآب
آبی که ازکشت زار بزمین لم یزرع رود، فاضل آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر آب
تصویر زیر آب
مجرائی است در ته مخزنهای آب که هنگام خالی کردن آب آنرا بگشایند
فرهنگ لغت هوشیار
مایع لزجی و کشدار و قلیایی و تلخ و مهوع و زرد رنگ (علت وجه تسمیه) که به وسیله سلولهای کبدی ترشح میشود و بوسیله مجرای صفراوی اطراف لپکهای کبدی جمع آوری و وارد مجرای کبدی میشود و از آنجا به وسیله سیستیک داخل کیسه صفرا (زهره) میگردد و انباشته میشود زرداب در کیسه صفرا و در مجاورت هوا رنگ سبز به خود میگیرد در حدود 800 تا 1000 گرم در روز صفری تولید میشود که در حدود 25 گرم آن مواد جامد و بقیه آن آب است ولی زرداب در کیسه صفرا تغلیظ شده مواد جامدش تا 150 در هزار میرسد صفرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی آب
تصویر بی آب
بدون آب فاقد آب، بی رونق بی طراوت، بی آبرو بی اعتبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزآب
تصویر هرزآب
((هَ زِ))
آبی که بیهوده روی زمین جاری شود، فاضلاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریزآب
تصویر گریزآب
آلدهید
فرهنگ واژه فارسی سره
جوی در تاویل، مردی محتشم با منفعت است. اگر بیند که آب جوی برداشت، دلیل که به قدر آن از مردی محتشم مال یابد. اگر بیند جوی خورد، زندگانی بود. جابر مغربی
جوی آب در خواب، چون آب خوش طعم بود و پاکیزه، دلیل که زندگانی او خوش است. اگر بیند از جوئی مجهول آب صافی می خورد و این کس در سفر است یا درجایگاهی بیگانه، دلیل که در کاری مجهول مشغول شود و عمر خود را دراز گذراد و به مقدار آن آب که در جوی خورده بود منفعت یابد. اگر آب جوی شور و تلخ و ناخوش بود، دلیل بود بر تلخی معیشت و زندگانی او. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب